نمی خواستم اینجا بنویسم،اما خب دیگه شاید یکی خواند و گوش کرد.
توی اخبار عوارضی شهرها و صف طولانی ماشین ها را نشان می داد.ماشین هایی که برای ایام عید نوروز بار و بندیل بستن و زدن به دل جاده.قطعا اگر خبری از ویروس کرونا نبود،آقای گزارشگر بدون ماسک و دستکش و خنده گد و گشاد با تک تک راننده ها دست می داد و میگفت: آقا سفر بی خطر،الهی بهتون خوش بگذره.
اما به خاطر این ویروس فسقلی،آقای خبرنگار با ماسک و دستکش و اخم های توی هم رفته با راننده ها دعوا می کرد که چرا داری می روی؟مگه نگفتیم بیاین امسال عید توی خانه هایمان بشینیم تا این ویروس را شکست بدیم.و راننده غیر محترم هم با پرویی تمام می گفت: دیدی که تب ندارم.
ایکاش یک ابر قهرمان یهو سر و کله اش پیدا می شد و گوشه جاده یک سوله می زد و تمام مسافرها را با تب و بی تب را تا آخر تعطیلات قرنطینه می کرد تا کمی آرامش و راحتیشان مختل می شد و دعا می کردند که ایکاش توی خانه هایمان می ماندیم و اینطوری سرگردان بیابان نمی شدیم.آخه آدم عاقل،اگر عقل داری،قرار شد برای خوب شدن حال هممون توی خانه ها بمانیم،باور کن هیچ کدام از شهرهای ایران فرار نمی کنن،باور کن می توانی تابستان بروی سفر،باور کن حال دل همه خوب می شود، باور کن این ویروس از ایران می رود،باورکن.باور کن ،همش بستگی به من و تو داره
راستی،
حق الناس خیلی از آدم ها گردنت هست،حق الناس پرستار و دکتری که خسته شده،حق الناس مردم اون شهری که رفتی
آقا اگر به من قدرت اجرایی می دادند،باور کنید به کل ارتش و سپاه و پلیس دستور میدادم دم ورودی و خروجی همه شهرها تانک و ماشین پلیس ضد شورش بگذارند و هرکس حرف گوش نداد ببرنش همان سوله های کنار خیابان،تازه شاید حکم تیر هم میدادم،اما تیر هوایی
خب نکبت،برای خودت هست که میگن بشین توی خانهاصلا برو سفر،تازه بدم نیست اگر یک سرماه ساده بخوری و حوصله ات تو ویلا سر بره و هیچ جایی نروی خودتان یک کاری میکندی آدم دعای زشت بکند.
درباره این سایت