یک روایت قشنگ شنیدم که گفتم برای شما هم بگم

یک روز مردم مصر پیش فرعون آمدند و گفتند که : آهای فرعون ببین چند وقتی هست که باران نیامده و خشکسالی شده، تویی  که ادعای

خدایی میکنی خب یک دعایی یا کاری انجام بده که باران بیاید.وقتی یاران حضرت موسی این حرف ها را شنیدن ته دلشان گفتند: خب دیگه

وقتی فردا باران نیامد این مردم هم می فهمند که فرعون یک دروغگو هست. فردا شد و باران آمد.اصحاب تعجب کردند و حضرت موسی هم 

دلیل را از خدا پرسید. خدا گفت: دیشب فرعون روی پشت بام خانه اش نشست و توی دل شب دعا کرد که خدایا باران بفرست و آبرویم را 

نریز.

یادبگیریم برای آدمها ما خدایی نکنیم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت بهین تجارت world of kpop robes de mariée سالم زیبا فروشگاه ستاره taraidarman سريع پرداخت چوبافرم، پارتیشن و مبلمان اداری موسسه پرستاری Colette