این بار مناجات امیدواران از امام سجاد علیه السلام را خواند.همان مناجاتی که پر از حس امید هست و فریاد می زند که خدا

هست هنوز.

 تا رسید به این عبارت ( چگونه فراموشت کنم،که همیشه به یادم بودی) مفاتیح را بست و گفت:

 

دست هایش یخ کرده بود و دلشوره توی وجودش نشسته بود.هم باید به منبرش می رسید و هم به قرارش.برنامه روضه های 

خانگی شیخ یک منبر بیست دقیقه ای بود و چای آخر روضه.امروز باید از خیر خوردن چایی می گذشت تا به قرارش

برسد.روضه را خواند و با عجله سمت در رفت که شیخ جعفر بهش گفت: آقاجان بگیر بشین خودش می آید.روی حرف شیخ

حرفی نزد و چایی را خورد .بلند شد تا برود که این بار شیخ کمی بلندتر و جدی تر بهش گفت:بشینید که ماشین الان می

آید.عجله داشت و کسی از دلشوره اش خبری نداشت.مرد جوانی وارد مجلس شد و بعد از سلام و احوالپرسی جلوی شیخ

جعفر نشست و یک دستهسوئیچ جلویشان گذاشت و گفت: بفرمایید فردا خودتان یا یکی برای سند زدن ماشین محضر بیایند.

شیخ سوئیچ های ماشین را بهش داد و حرفی زد.اشکش بند نمی امد و رفت توی حیاط.این بار نه از سر عجله داشتن که از 

سر شرمندگی.یک زد روی شانه اش و گفت: خوبی حاجی؟

هنوز اشک می ریخت که گفت:

رقم جوانی هایم را ندارم.رفت و آمد برایم سخت شده و دنبال خرید یک ماشین بودم که یکی از اقوام  که کارمند اداره بازرگانی

هست بهم پیام داد بیا و فرم درخواست ماشین پر کن و بقیه اش را بسپار به من.قرار را برای امروز گذاشت.بهش گفتم که خانه

شیخ جعفر منبر دارم،گفت تا منبرت تمام شد زودی بیا.هروقت خواستم بروم شیخ نگذاشت تا این سوئیچ ها را کف دستم 

گذاشت و گفت برایت پیغام فرستادند که ( کسی که یک عمر در خانهما بوده،به خاطر یک مال دنیا هول نمی شود و اربابش را

عوض نمی کند)

 

                   بر در شاهی گدایی نکته ای در کار کرد                        بر سر هرخوان که بنشستم خدا رزاق بود


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

shahblog هیئت منتظران ظهور As2Music ❣️همه چی دونی❣️ ميداس دانلود رایگان ghalifarsi ::: reza 0091 ::: میهنستان RezaoOo