وقتی حنیف توی چشم های آراز زل زد و گفت:

سر نخواستنت دعواست.

آراز شکست و خرد شد.

میشکنیم و میمیریم اگر یک روز بهمان بگویی سر خواستنت اصلا دعوایی نیست.برو سراغ یک خدای دیگر.برو سراغ همان آدمهایی

که حرف های دلت را زیر گوششان زمزمه کردی و آنها همبرو سراغ در هایی که زدی و هیچکدام در خانه من نبود

الهی هیچ وقت توی دم و دستگاه خداییت به ما نگویی: سر نخواستنت دعواست


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درس و مدرسه وبلاگ شخصی محسن دوباشی ftcenterco بانکداری و استاندارد BIAN تور برتر ، تور لحظه آخری بلاگ شخصی مهرداد اموزش تخصصی دام و طیور پرداخت کاری فلزات برلیان فروشگاه دانلود آهنگ خارجي